عاشورای 92
واسه تعطیلات تاسوعا و عاشورا دایی نادر اینها اومدن تبریز آخ که چقدر دلمون براشون تنگ شده بود بچه ها هم واقعا مرد شده بودن آخه من نزدیک 1 سال بود ندیده بودمشون این عروسک خوشگل سرخپوست رو هم واسه تو گرفته بودن که اسمش رو گذاشتی قره قیز(دختر مشکی) این عروسک رو هم سری قبل برات گرفته بودن که اسم اون رو هم گذاشته بودی توپول دستشون درد نکنه عاشورای امسال رو هم مثل هرسال رفتیم خونه خواهر حاج عمو و از اونجا با دسته اومدیم بیرون. کلا روز عاشورا همه یه جوری آواره خیابونن و کمتر کسی وقت میکنه نماز ظهر عاشورا و ... بخونه کاش اصلا اینجوری نمیشد و همه بیشتر توی مساجد و حسنیه ها عزاداری میکردن اما... خلاصه اینم پارلا خانم ...