آمادگی برای جشن تولد یک سالگی
کم کم داشت روز تولدت نزدیک میشد و داشتی یک ساله میشدی اما خونه مون کوچیک بود و نمیخواستیم برات جشن بگیریم و میخواستیم خیلی خصوصی و خانوادگی باشه اما خاله فهیمه و عمو جمال خیلی جدی و بدون تعارف اصرار کردن تو خونه اونها برات جشن بگیریم و ما هم اولش اصلا راضی نبودیم چون خیلی زحمت میشد اما اونقدر از ته دل اصرار میکردن که دیگه یخمون آب شد و قرار شد مهمونامون رو دعوت کنیم بیان خونه اونها برات جشن تولد بگیریم ناگفته نماند در این میان بیشتر از ما خود خاله فهیم ذوق و شوق داشت و اونقدر از جان و دل کار میکرد و خونه تکونی خونه تمیزش رو انجام میداد که من از شرمندگی آب میشدم. یک روز استاد آل یاسین رو دعوت کردیم تشریف بیارن خونه مون و زحمت عکسهای یک ...