شهریور 89
عاشق گوجه فرنگی هستی و تا میبینی من دارم سالاد درست میکنم یا به هر دلیل گوجه خورد میکنم حتما دلت میخواد بهت گوجه بدم و بخوری خوشبختانه بهت حساسیت نمیده اما دکترت گفته نباید تا یک سال گوجه فرنگی میل کنی تو هم که اصلا میل نمیکنی
پارلا دخترم مگه نگفتم نخور برات خوب نیست؟بابایی گوجه رو بگیر از دستش
چی شد مامانی؟ چرا بغض کردی؟
الان میام گوجه خوشمزه ام رو ازت پس بگیرم
امسال پاییز زود تر از وقتش اومده و هوا کم کم سرد شده یه روز که تعطیل بود و صبح میخواستیم بریم خونه آنا من برات لباس نسبتا گرم پوشونده بودم و تو احساس میکردی متفاوت شدی و متعجب بودی و حسابی شیرین کاری میکردی و ما رو میخندوندی چه صداهای عجیب و غریبی در میاوردی!!!
تا من آماده بشم بابا این عکسها رو ازت گرفت
اینا چیه تنم کردن؟
فعلا خوشکت زده
کم کم یخت باز شده
الهی که همیشه بخندی تا زندگی ما با خنده های شیرینت طراوت بگیره.
یه روز رفته بودیم خونه خاله فهیم و آنا و مامان رضوان هم اونجا بودنعلی یه شکلات داده بود دستت و تو خیلی تمیز و مرتب همه شکلات رو خوردی و حتی یه ذره هم لب و لوچه ات رو کثیف نکردی اگه باورت نمیشه اینو ببین
دیگه کم کم میذاریمت تو رورک و وقتی توش نشستی و میبینی که به هرجا دوست داری میتونی بری یک ژستی به خودت میگیری که انگار تو سفینه نشستی و میخوای بری فضا
بابا یه کمی ما رو تحویل بگیر پارلا