آمادگی برای جشن تولد یک سالگی
کم کم داشت روز تولدت نزدیک میشد و داشتی یک ساله میشدی اما خونه مون کوچیک بود و نمیخواستیم برات جشن بگیریم و میخواستیم خیلی خصوصی و خانوادگی باشه اما خاله فهیمه و عمو جمال خیلی جدی و بدون تعارف اصرار کردن تو خونه اونها برات جشن بگیریم و ما هم اولش اصلا راضی نبودیم چون خیلی زحمت میشد اما اونقدر از ته دل اصرار میکردن که دیگه یخمون آب شد و قرار شد مهمونامون رو دعوت کنیم بیان خونه اونها برات جشن تولد بگیریم ناگفته نماند در این میان بیشتر از ما خود خاله فهیم ذوق و شوق داشت و اونقدر از جان و دل کار میکرد و خونه تکونی خونه تمیزش رو انجام میداد که من از شرمندگی آب میشدم.
یک روز استاد آل یاسین رو دعوت کردیم تشریف بیارن خونه مون و زحمت عکسهای یک سالگیت رو تو آتلیه خودمون بکشن و به بابا کمک کنن البته آقای عالی هم زحمت کشیدن و تشریف آوردن و استاد خودشون همه زحمت های عکاسی رو کشیدن و بابا و من همش سعی میکردیم سرت رو گرم کنیم و بخندونیمت تا عکسهات زیباتر بشن و استاد هم پشت سر هم ازت عکس میگرفت که حدود 100 تا ازت عکس گرفتن یکی از یکی بهتر من هم از پشت صحنه هاش فیلم گرفتم چه چقدر جالب شده. چند تا هم عکس پشت صحنه ای داری میخوای ببینیشون؟ پس برو پایین
مدل پارلایییییییییییی
جانم مامانی؟؟؟؟جون من بخند دیگه
اینجام آقای عالی داره برات حباب درست میکنه که شاید خوشت بیاد و استاد بتونه شکار لحظه ها کنه
ای بابا ولم کنین دیگه خسته شدم اهاینا چیه بهم آویزون کردین؟
اینم قسمتی از صد تا عکسی که استاد گرفته و هنوز روشون کار نشده
پارلا خیلی بلنده؟ بلندی که ترس نداره دخترم
کی گفته من میترسم؟ پارلا و ترس؟ محاله
پارلا در حین یادگیری دست راست و چپ
یکی رو انتخاب کردیم و بابا ادیتش کرد و دادیم واسه روی کیکیت چاپش کنن و یکی رو هم به عنوان یادبود انتخاب کردیم و به تعداد مهمونها ازش چاپ کردیم و وصلش کردیم به یک قلب که خاله نعیمه زحمت خریدش رو کشیده بود و پشتش نوشیتیم:
هر انسان لبخندی از خداوند است
زیبا ترین لبخند خدا لمس وجودت مبارک
پارلا جون وروجک یکسالگی مبارک
استاد هم دعوتمون رو قبول نکردن و تشریف نیاوردن و فقط کادوشون رو فرستادن که یکی از عکسهای خوشگلت رو به سلیقه خودشون انتخاب کرده بودن و چاپش کرده بودن و یکی دو روز مونده به تولدت بهمون دادن و خیلی برامون با ارزش بود اتفاقا خیلی هم بدر خورد چون توی جشن موقع گرفتن عکس همش خواب بودی و مهمونهامون با همون عکست عکس میگرفتن به نیت خودت