6 شهریور روز فرشته های خدا(روز دخملی های خوب)

بهترینم پارلای خوبم...

فرشته ای به نام دختر بهترین هدیه خداوند هست که به پدر و مادرهای برگزیده اش میده و من و بابا خداوند رو هزاران هزار بار شاکریم که ما رو هم لایق این هدیه بینظیر دونسته و به تو رو به ما عطا فرموده.

خدایا نمیدونم به چه زبونی ازت تشکر کنم که یه دختر ناز و دوست داشتنی و خوب مثل پارلای عزیزم بهم دادی... لطفا کمکم کن تا خوب تربیتش کنم و مایه افتخار همه خانواده بشه و خودت در پناه خودت حفظش کن.(آمین)

پارلا جان اونقدر دوست دارم که هم زبونم از گفتنش و هم قلمم از نوشتنش عاجزه واسه همین فقط ازت میخوام که بفهمی همه جون و عمر و نفس منی....

بابا از اون طرف اخم کرده و میگه چرا فقط از طرف خودت میگی چقدر عاشقشی! پس من چی؟ خیلی خوب بابا تو جون و عمر بابایی هم هستی و روحش رو صیقل دادی و به قول خودش تمام احساسات درونیش تو وجود تو خلاصه شده و خدا کل روح  لطیف بابا رو توی کالبد تو خلاصه کرده و تو یک کلام عاشقته...شد؟؟؟؟!!!!!

از دیروز رفتی خونه مامان نسرین جون آخه آرمین هم اومده بود امسال تابستون بیشتر روزها با آرمین رفتین خونه آقا بابا. صبح هم اول بابایی زنگ زده بود و بهت تبریک گفته بود بهدش هم من زنگ زدم تا باهات صحبت کنم و تبریک بگم که زود گفتی مرسی بابا گفته من عجله دارم آرمین منتظرمه و خداحافظی کردی و رفتی خیلی شیطون شدی وقتی با آرمین هستی اصلا دلت برامون تنگ نمیشه. از اون طرف هم واسه تولد عمو اکبر دعوت بودیم و من زودتر رفتم تو تاکسی بودم که بابا زنگ زد گفت مرخصی ساعتی گرفته که واست هدیه روز دختر بگیره و  نظر من رو میپرسید منم گفتم هرچی به نظرش خوبه بخره اون هم این چراغ عروسکی شارژی رو برات گرفته بود

که هم چراغ مطالعه میشه و هم چراغ خواب و خوشبختانه خیلی خوشت اومد و اصلا از خودت جداش نمیکنی و هر شب بغلش میکنی.

هردوتا مامان جونها و خاله ها و آنا و عمه جون هم برات هدیه گرفته بودن که دست همگیشون درد نکنه بالاخره دختر بزرگ خانواده شالچی و تک دختر خانواده عرب هستی دیگه...

اینم از جشن تولد عمو اکبر

ایشالا سالیان سال شاد و خوش و خرم در کنار خانواده خوبشون زندگی کنن.

خیلی در قبال من و نی نی مون احساس مسئولیت میکنی و اکثر وسایلت رو که دوست داری استفاده نمیکینی و میگی نگه داشتی واسه نی نی راستی میگی اگه دختر باشه اسمش رو بذاریم غزاله و اگه پسر باشه بذاریم پارسا البته نمیدونم رو چه حسابی این اسم ها رو انتخاب کردی اما خیلی مصر هستی مامان رضوان جون قانعت کرده که بذار مامان و بابا اسم انتخاب کنن و تو این اسمهای قشنگ رو نگه دار واسه نی نی خودت و تو هم قبول کردی اما صد رحمت به اون اسمها چون چند روز پیش گفتی یه اسم جدید پیدا کردی گفتم چی؟ با اعتماد به نفس کامل گفتی: میکی موسو من دقیقا این شکلی شدم...