پارلاپارلا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

پارلا درخشش زندگی ما

خرداد 93

1393/5/12 13:35
نویسنده : مامان پارلا
343 بازدید
اشتراک گذاری

14 خرداد ماه با خانواده بابایی رفتیم یام و خیلی هم خوش گذشت

فرداش هم با خانواده مامان رفتیم طرفهای روستای ایری که اسمش رو دقیقا نمیدونم ولی طبعت فوق العاده ای داشت مخصوصا که یه چیزایی دیدیم که من همه عمرم آرزو داشتم ببینم ولی هیچ وقت نشده بود اونهم گله های بزرگ گوسفند و دوشیدن شیرشون بود که واقعا عالی بود و پر از هیجان و واقعا اهالی مهمون نواز و خوبی داشت که بهمون اجازه میدادن راحت بهشون نزدیک بشیم و ماهم شیر بدوشیم و ... خلاصه عالی بود و تو هم حسابی هیجان زده شده بودی و اولش خیلی میترسیدی اما کم کم عادت کردی و خوشت اومده بود

راستی یه صحنه خیلی جالب هم دیدیم یه نی نی ببعی که حدود 10 دقیقه قبل به دنیا اومده بود و آقاهه میخواست بذاردش پیش مامانش لیسش بزنه تا بتونه روی پاهاش وایسته.خیلی جالب بود و آدم به قدرت خدا پی میبرد.

اینجاهم بابا و عمو اکبر رفته بودن قاطی گوسفندا و باهاشون بع بع میکردن مخصوصا صدای بابایی که فرکانسش خیلی شبیه صدای گوسفندها بود و وقتی یه بع بع میکرد همه گله شروع میکردن به همصدایی باهاش و ما روده بر میشدیم از خنده قه قهه

حتی ال آی کوچولو هم اونجا بع بع میکرد و خنده دار بودقه قهه

اینم یه عکس زیبا از بابا و اسب سواریش

 

اما خداییش یه چیزی بیشتر از همه بهت چسبید اونهم پیش دای دایی بودن بود که بازهم همش بغل اون بودی و از سرو کولش میرفتی بالا اینم نمونه اش

امیدوارم همیشه و لحظه لحظه زندگیت شادی و لبخند دست از سرت برنداره و اونقدر شاد و موفقق زندگی کنی که معنی غم رو درک نکنی عزیز دلم

پسندها (1)

نظرات (0)