از دندون درد تا شهر بازی
پنج شنبه ٤ اردیبهشت
عزیزترینم چند روزه که دندون خوشگلت و کوچولوت درد میکنه ولی راضی نمیشی که بریم دندون پزشک ولی امروز دیگه اونقدر وخیم شد که بالاخره راضی شدی اما شانس آوردی که پنج شنبه بود و دکتر خوب پیدا نشد و اکثر دکترها هم گفتن بچه ها رو معالجه نمیکنن ولی از بیمارستان بهبود گفتن بعد از ظهر تا شب دندونپزشک کودکان دارن و قرار شد عصر بریم.ولی چون بعد از ظهر بازم مامانی کار داشت و تو با خاله های مهربونت بودی و اونهام زحمت کشیدن و شما وروجک ها رو بردن پارک تا حسابی خوش بگذرونین و همینطور هم شد. اینم یه نمونه اون روز خوب
بعد از اینکه اومدیم دنبالت رفتیم بیمارستان و جالب اینکه رفتیم همون قسمتی رو که تو به دنیا اومدی رو هم دیدیم که بدجور بهم مزه داد و چسبیدولی متاسفانه گفتن دکتر حدود یک ساعت دیگه میاد و اینم از حوصله تو خارج بود که منتظر بمونی رفتیم یکی دو جای شبانه روزی دیگه هم سر زدیم که اونهام گفتم بچه قبول نمیکنن و تو هم حسابی خوش بحالت شد و موند واسه شنبه. آخه شربت بروفن خورده بودی و هیچ دردی نداشتی...ولی حسابی کلافه شدیم بعدش هم به پیشنهاد بابا قرار شد بریم پیتزا بخوریم تا کمی از کلافگی در بیایم و تو بازهم گفتی الا و بلا پیتزا فقط پدر خوب و دوباره از مسیر ولیعصر برمون گردوندی نصف راه... بد جور گیر میدی ها...نمیدونم از چی این رستوران تا این حد خوشت اومده...
خلاصه که روز خوبی بود و دست خاله ها هم درد نکنه چون خیلی بهت خوش گذشته بودولی خدا شنبه رو بخیر کنه....