سیزده بدر 93
چهارشنبه ١٣ فروردین سال ٩٣
گل من هر سال وقتی روز طبیعت نزدیک میشه نقل همه مجالس تعیین مکان و نوع غذا و... سیزده بدر هستش و امسال هم مثل سالهای قبل بود و باید انتخاب میکردیم که با خانواده مامانی بریم یا بابایی و این هم کار سختی بود چون میخواستیم با همه باشیم اما چون هوا بد جور بهاری شده بود و هی سرد میشد بعد گرم میشد و... خلاصه خانواده بابایی قرارشون رو لغو کردن و قرار شد با آنا اینها بریم. روز دوازدهم بابا گفت واسه صبحانه بریم بیرون و ببینیم پارک مره خونی سردرود سرویس دهیش چطوره اگه واسه فردا آمادگی مهمون داشته باشن بریم همونجا و رفتیم دیدیم کارکنان پارک بدجور در تکاپوی آمادگی از مهمون هستن دارن به سر و وضع پارک میرسن و امکانات رفاهی رو بیشتر میکنن و قرار شد بریم همونجا....
اینم روز طبعت و پارک مره خونی سردرود
البته شما وروجک ها همش دلتون میخواست آب بازی کنین... این ال آی رو که اگه ول میکردی میخوابید توی اون آب که یخ یخ بود
پارلا در حال شستن سنگ ریزه های کشف شده از آب توسط خودش (مامان اینقدر زحمت نکش توش طلا ملا پیدا نمیشه)
اون توپ زرده هم هدیه عمو جماله که واسه همه بچه ها یه دونه گرفته بود دستش درد نکنه شرمنده مون کرد ولی بچه ها حسابی بازی کردن
اینم کباب سیزده بدرمون که توسط گل دخملی ما پخته میشه(چه کبابی شود آن کباب...)
شبیه امین حیایی تو سریال خوب بد زشت وایسادی!دخترم پس تو هم رفته بودی پیش استاد بهادر؟
اینجام علی به کمک یارهاش که تو و ال آی و ارمیا باشین با یه گروه دیگه مسابقه طناب کشی گذاشته بودین و تو در حین مسابقه اومدی کنار درخت و واسه خودت عکس میگیری... طفلک علی ما... آخر اون مسابقه دیدن داره.......
خسته نباشی ورزشکار اصلا این حس همکاری بین همگروهی ها منو کشته...
سر دوتا موضوع هم اونقدر خندیدیم که شکم درد گرفتیمیکیش ماجرای عکسی بود که عمواکبر از آقاجون در حالی که نشسته خوابیدش برده بود گرفته بود و بعد از اینکه بیدار شد به خودش نشون دادن گفت این شبیه آدمهای بعد از اعدامه که ما روده بر شدیم از خنده
و دومی هم وقتی بود که داشتیم بازی پانتومیم میکردیم کلا خنده دار بود مخصوصا موضوعی که آنا واسه پانتومیمیش انتخاب کرده بود که سیرابی شیردون بودتا حدی خندیدیم که بابا میگفت فکر کنم کم کم دارم کثیف میکنم....
جدی که روز عالی و توپی بود و خیلی خیلی خوش گذشت هوا هم شکر خدا برعکس یکی دو روز پیش عالی و بهاری و تمیز بودامیدوارم همیشه جمع خانوادگی همه همینقدر شاد و سرحال باشه
تعطیلات هم تموم شد دیگه باید بریم پی کار کاسبی ایشالا سال پر رونق و برکتی برای همه مردم باشهواسه ما هم اونقدر برسه که بتونیم باهاش کارهای خوب و تفریحات سالم داشته باشیم و از جمع خانواده مون لذت ببریم نه اونقدر زیاد که باعث سردی و ضمختی زندگی بشه و همش سرمون به حساب و کتاب باشه و نه اونقدر کم که مجبور بشیم هی وام و ... بگیریم
ایام به کام