پارلاپارلا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره

پارلا درخشش زندگی ما

بازگشایی مدارس

1393/7/4 0:49
نویسنده : مامان پارلا
501 بازدید
اشتراک گذاری

                          باز آمد بوی مااه مدرسه             بوی بازیهای راه مدرسه

                              همشاگردی سلام                   هم شاگردی سلام

به به این روزهای آخر شهریور چه حس و حالی داره...متنظرچقدر نوستالژی زیبایی هست این روزهای آمادگی برای شروع یه سال تحصیلی جدید؟!آرام هر جا میری یه نشونه از شروع مهر اونجا هستدرسخوان حتی دست فروشها هم دارن لوازم التحریر و کیف و خلاصه هر چیزی که مربوط به مدرسه هست رو میفروشندلخور همه مردم هم با بچه های کوچیک و بزرگ اومدن تا خرید کنن و چقدر تماشای این مناظر زیباست.چشمک

ماهم داریم آماده میشیم که تو دختر عزیزمون رو راهی خونه دومت بکنیمبغلامیدوارم موفق باشی و روزی برسه که آماده بشیم تا روانه دانشگاهت بکنیم عسلکمدرسخوانلباسهات رو تحویل گرفتیم و اندازه کردیم و تو کمده. لوازم التحریرت رو همه که مهد داده اسم نویسی کردیم و جلد کردیم و آماده هستشعینک

شب 30ام رفتیم واسه خانم معلمت یه شاخه گل گرفتیممحبتبعد خواستیم مثل سال قبل ببریمت آتلیه تا عکست رو بگیریم اما خوابت میومدو قبول نکردیشاکی و تو ماشین خوابیدیخواب آلود صبح هم با هیجان بیدار شدی و زود حاضر شدی و صبحانه خوردیراضیو ازم خواستی تا عکست رو بگیرمسوالراستی مدلهای خوبی هم میدادی واسه عکسبغل مثلا گفتی مامان مثلا دارم از در میرم بیرون اونجوری هم عکسم رو بگیرمتفکریا مثلا از زیر قران ردم کنبدبوالهی قربون عکاس باشی خودم برم.بغل

خلاصه ما رفتیم واسه جشن شکوفه ها که مخصوص شما و کلاس اولی ها بودفرشتهراستی یادم رفت بگم که چون تعداد ثبت نامی 4 ساله ها و پنج ساله ها کم بوده و فقط 2 نفر بودین شما رو هم گذاشتن تو کلاس پیش دبستانی هادلخوراما به شرطی که زیاد بهتون سخت نگیرنقهرو هواتون رو داشته باشنگیج و تو توی جمع بچه های پیش دبستانی بودیخنده خانم معلمتون رو هم دیدیم که خیلی خوشت اومده بودچشمکیه خانم جوان و مهربون و خوش سیما به اسم خانم خانم باباییزیبا

خلاصه اون روز فقط نیم ساعت رفتین کلاس و بهتون جایزه دادن یه کوله پشتی که توش شکلات بودخوشمزهچقدر خوشحال بودی خدا میدونهآرام

بعدش نون تازهخوشمزهگرفتیم و برگشتیم خونه آخه قرار بود خاله فهیمه اینها و آنا بیان خونه موراضی(چه عجب شده بود خودم هم شاخ درآورده بودم که خاله فهیمه دعوتم رو رد نکرد و گفت باشه میایم ...)متفکر

هر چند طفلکی از بدو ورودش کار کرد و خسته شدبی حوصلهاما جدا بهم خوش گذشت و شما هم کلی بازی کردین. مامان جون هم از مدرسه اومد خونه مامحبتو فقط جای خاله نعیم خالی بودخطا بابایی هم تا عصر سرکار بودراضیو عموجمال هم شیفت بودخندونکیه جمع فمینیستی داشتیمخندونکراضیکه حسابی خوش گذشت امیدوارم به مهمونهامون هم خوش گذشته باشه.چشمک

خلاصه که دختر گلم امیدوارم همیشه با همین اشتیاق بری مدرسه و همیشه موفق و سربلند باشی و به مدارج عالی و بالایی برسی تا مثل همیشه مایه افتخار من و بابا بشی .

محبتبغلبوسعاشقتم  و عاشقتم و عاشقتم گلم...محبتبغلبوس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان ال آی
11 مهر 93 23:23
پارلاي گلم شروع سالتحصيلي رو بهت تبريك ميگم .جيگر خاله چقدر لباس مدرسه بهت مياد .ان شاالله روز فارغ شدن از رشته پرستاريتو جشن بگيريم .چون خيلي دوست داري پرستار بشي از الان بايد درساتو خوب بخوني .خاله قربون اون مدرسه رفتنت بشه
مامان پارلا
پاسخ
مرسی خاله ممنونم ایشالا نوبت ال آی جون بشه.
ريحانه
11 آبان 93 17:29
خانوم كوچولو خيلي خوشگل شدي ايشالا روز فارغ اتحصيلي دانشگات رو اينجوري جشن بگيري ممنون ایشالا اول شما بعدا هم من ابجی جونم