نوروز 91
عید امسال رو قرار گذاشته بودیم با دای دای اینها و آنا اینها و خاله نعیمه اینها بریم مسافرت میخواستیم بریم شمال. لحظه سال تحویل رو که حدود 9 صبح بود رو تو جاده بودیم حوالی سرابتو ماشین بودیم کمی مونده به تحویل بابا پارک کرد و پشت فرمون دستهای هم رو گرفتیم و دعای یا مقلب رو خوندیم و تو هم باهامون تکرار کردی بعد سال تحویل شدروبوسی کردیم و یه شیرینی خوردیم و حرکت کردیم قرار بود یه جایی واسه صبحانه نگه داریم که وقتی همه رسیدیم اونجا با همه روبوسی کردیم و سال نو رو تبریک گفتیم و عیدی هامون رو از آنا وآقاجون گرفتیم و خلاصه بعد از صبحانه شیرینی عید رو نوش جان کردیمامسال یک عید متفاوت و بدون سفره هفت سین داشتیم که به نوبه خودش یکی از بهترین و به یاد موندنی ترین عیدهامون بود ایشالا سال خوبی رو شروع کنیم و واسه همه سال موفق و پرباری باشه
خلاصه رفتیم و رفتیم تا به فومن رسیدیم حدود 4 شب موندیم که هر روز رو به یه جای دیدنی رفتیم و حسابی گشتیم و خوش گذروندیمفکر کنم به تو بیشتر از همه خوش گذشت چون عاشق دای دای و آرمان هستی و تا میتونستی باهاشون بازی کردی و خیلی از راه رو هم تو ماشین اونها بودی اما ارمیا زیاد از ماشین سواری طولانی خوشش نیومده و حسابی کفر مامان و باش رو درآوردهوای قربونش برم خسته شده دیگه چیکارکنه
این هم مرور تصویری بر اون روزهای قشنگ و پرخاطره
ماسوله
جاده ماسوله به فومن
پارک فومن
ساحل زیبای بندر انزلی
این هم آرمان در حال شن بازی
و حمام شن آرمان