اولین مسافرت پارلا
اردیبهشت سال 89 طبق روال هر سال میخواستیم بریم مسافرت که دایی نادر اینها دعوت کردن بریم شمال خونه اونها. و انصافا هم مثل همیشه مهمون نوازیشون عالی بود خیلی خوش گذشت و این اولین باری بود که داشتی دایی نادر اینها رو میدیدی. با دایی اینها به سیسنگان و... رفتیم و این عکس رو هم تو جنگل گرفتیم که بد جور عادت کردی انگشت بخوری بعدش دایی نادر گل پسرهاش رو سوار اسب کرد بعدن با خودش فکر کرد تو هم نی نی هستی و شاید دلت بخواد تو هم سوار بشی و دیدیم که تو چقدر اسب دوست هستی و عاشق اسب سواری هستی از الان داریم برات استعداد یابی میکنیم تا تلف نشی البته رفتنی از جاده کرج رفتیم و یک شب هم به دعوت عمو سعید و خاله عطیه...