پارلاپارلا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

پارلا درخشش زندگی ما

دندون دار شدن پارلا

1392/7/16 11:56
نویسنده : مامان پارلا
369 بازدید
اشتراک گذاری

مهر89

سوم مهر ماه تا صبح نخوابیدی و همش تب داشتی و ناله می کردیناراحت و اصلا حال نداشتی کمی هم اسهال داشتیسبز صبح بردیمت پیش دکترت و ایشون هم بهمون مژده دادن داری دندون دار میشی البته کمی هم سرماخوردگی داشتی و این اولین سرماخوردگی تو بودبغل

یواش یواش دهن خوشگلت داشت مرواریددار میشد هوراوای خدا وقتی آب میخوردی و فکت رو میزدی به لبه فنجون و صدای دندونت رو میشنیدیم دلمون آب میشد بغلو صدبار میبوسیمتماچ البته به همین سادگی ها نبود ها!!! کلی زحمت کشیده بودی تا به اینجا رسیدهاوهاوه

چقدر تب کردیناراحتچقدر پوشک کثیف کردی سبزخدا میدونهگریهاونقدر آب دهنت شرشر میکرد که روزی ده بار بلوزت رو عوض میکردیمکلافه چقدر لثه های کوچیک نازت میخوارید...استرس

خلاصه زحماتت به ثمر نششسته بود و دیگه داشتی از نی نی کوچولو بودن در می اومدیبغلبا افتخار فراروان تصمیم گرفتیم به کمک آنا و... دست به دست هم بدیم و برات آش دندونی بپزیمعینک

پنج شنبه 15 مهر 89 روز دندونی تو بود البته از یکی دو روز قبل کلی کار داشتیم مثل سرخ کردن پیاز و پاک کردن گندم و خیس کردن نخود و گندم و تهیه آب قلم و شکستن گردو و فندوق و تهیه کادوی یادبود و...

خلاصه رضوان مامان جون و آنا و خاله فهیم اومده بودن و علی هم از مدرسه اومد قلبو همه دست به دست هم دادیم و یه آش خوشمزه برات درست کردیم که خودت حتی یه دونه از گندمش رو هم نخوردیسوال دست همگی شون درد نکنه ایشالا تو شادی هاشون جبران کنیم.خجالت

ولی سخت تر از همه اینها تهیه کوفته قلقلی های ریز بود که دوساعت تموم مامان رضوان جون سرپا ایستاد و همش رو درست کردخجالت

تو حیاط  تو رو گذاشته بودیم تو رورک تا حوصله ات سر نره و با یک خیار تو دستت حسابی ذوق کرده بودی و خیال می کردی داری تو شانزالیزه می گردی و با علی هم حسابی بازی می کردی

به عنوان یادبود دندونیت یه کارت کوچولو گرفته بودیم و یکی از عکسهای خوشگلت رو یک طرفش چسبونده بودیم و یک طرف دیگه اش هم نوشته بودیم:

 

دندون من سفیده                          شبیه مرواریده

    یه دندون در آوردم                      دل همه تون رو بردو

                                                 پارلای هشت ماهه

و اون رو وصل کرده بودیم به یه مسواک بچه گانه و بنابه جنسیت بچه گیرنده کادو که دختره یا پسر رنگش رو صورتی یا سبز و آبی انتخاب میکردیم و میذاشتیم رو آش و میبردیم در خونه فامیل و دوستامون تحویل می دایدم که تا 11 شب طول کشید و حسابی خسته شدیم اما خیلی می ارزید و حالش رو میبردیماوهچشمک

دوستان و فامیلهای خوبمون هم خیلی زحمت کشیدن و برات هدیه دندون دار شدن گرفتن که خیلی شرمنده شدیم آخه ما نمیدونستیم واسه آش دندونی کادو میدن وگرنه واسه همه نمی بردیم خلاصه دست همه شون درد نکنهخجالتقلب

چند تا از کادوهات رو مینویسم:

آقا جون پولقلب

آنا کاپشن سرهم صورتیقلب

آقا بابا پولقلب

مامان نسرین جون بلوز سفید به به یقهقلب

عمه جون قاب عکسقلب

رضوان مامان جون مایو شناقلب

خاله ها و دایی اینها پولقلب

زن عمو سولماز یه عروسک که عربی میخوند و اسمش رو گذاشتیم پریاقلب

ریحانه اینها کارت 20 جلسه ای استخرقلب

خاله زهرا و عمو صمد یک کتاب به اسم خاطرات کودکی که خیلی جالبه و توش همه خاطراتت رو نوشتیمقلب

مامان سوین (همسایه)یک بلوز کلاه دار پاییزیقلب

بقیه همسایه هامون اکثرا لباس و بلوز شلوار و ...قلب

خاله جون من تیوپ استخرقلب

و...

انگار وسایل شنا جور شد زودتر بزرگ شو با هم یریم استخر چشمکبابا مجهزچشمک

چون دوربینمون خراب شده بود و هنوز دوربین جدید نگرفته بودیم از کادوهات عکس نداری افسوسو فقط فیلمشون موجوده که اگه خواستی ببینی مراجعه کن به فیلمهای قبل از یک سالگیتخیال باطل

کلا تو این دوران من کم ازت عکس گرفتم ناراحت بیشتر فیلم داری چون بعد از اینکه دوربین گرفتیم دوربینمون کمی تخصصی بود و من زیاد هوس نمیکردم باهاش کار کنم و تند تند ازت عکس بگیرم و فقط عکسهایی که بابا ازت گرفته رو داریم من کلی ازت فیلمهای خوب و به یادموندنی گرفتم که خیلی عالی هستنلبخند

این هم تویی با دو تا دونه مروارید خوشگل تو دهن غنچه اتماچ

و این هم یه نمونه دیگه از دوتا مروارید های خوشگل

مرواریدها شدن چهارتامژه

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ال ای سفیدبرفی
14 مهر 92 21:03
بالام اون دوساعت سرپا ایستادن وکوفته قلقلی درست کردن کارمن بید .راس میگم جیگر